کد مطلب:122846 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:263

ذکر احوال ابراهیم بن الحسن بن الحسن المجتبی و ذکر اولاد او
ابوالحسن ابراهیم برادر اعیانی عبدالله محض است از كثرت جود و مناعت محل وشرافت محل ملقب به «غمر» گشت و او به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شباهتی تمام داشت و گفته شده كه او و برادرش عبدالله از روات حدیث اند واو در كوفه صندوق داشت و قبرش مزار قاصی و دانی گشت، منصور او را و برادرش را و دیگر اخوانش را مأخوذ داشت و در كوفه محبوس نمود و مدت پنج سال دركمال رنج و زحمت و تمام شكنج و صعوبت در حبس خانه بودند و ابراهیم در ماه ربیع الاول سال یك صد و چهل و پنجم هجری در زندان به دار جنان انتقال یافت. واو اول كسی بود از جماعت محبوسین كه شهید گشت و گفته شده كه مدت عمرشصت و نه سال بود و او را فضایل كثیره و محاسن شهیره بوده و سفاح در زمان خود مقدم او را مبارك شمرد. و ابراهیم را یازده فرزند بود و اسامی ایشان چنین به شمار رفته: 1- یعقوب، 2- محمد اكبر، 3- محمد اصغر، 4- اسحاق، 5- علی، 6- اسماعیل، 7- رقیه، 8- خدیجه، 9- فاطمه، 10- حسنه، 11- ام اسحاق. ذكر دیباج اصغر احفاد ابراهیم از اسماعیل دیباج است و محمد اصغر مادرش ام ولدی بوده مسماه بعالیه و محمد را به جهت كمال حسن، دیباج اصغر میگفتند و چون او را مأخوذ داشتند و در نزد منصور دوانیقی بردند منصور گفت: توئی دیباج اصغر؟ گفت: بلی،گفت: سوگند به خدای، ترا چنان بكشم كه هیچ یك از خویشاوندان تو را چنان نكشته باشم. پس امر كرد كه اسطوانه ای بنا كردند و او را در میان آن گذاشتند واسطوانه بر روی او بنا نهادند و او همچنان زنده در میان اسطوانه به رحمت خدارفت. ذكر دیباج اكبر اما اسماعیل مكنی بود به ابوابراهیم و ملقب به دیباج اكبر و او در جنگ فخ حاضربود و هم مدتی در حبس منصور بود و او را یك دختر بود كه ام اسحاق نام داشت ودو پسر بود كه یكی را حسن نام بود و دیگری ابراهیم. و حسن بن اسماعیل ازغازیان جنگ فخ بود و او را هارون الرشید بیست و دو سال محبوس داشت و چون نوبت به مأمون رسید او را رها ساخت و او در شصت و سه سالگی دنیا را وداع كرد.و از اولاد اوست سید سند نسابه عالم فاضل جلیل القدر واسع الروایه ابوعبدالله تاج الدین محمد بن ابی جعفر القاسم بن الحسین الحسنی الدیباجی الحلی معروف به «ابن معیه» صاحب مصنفات كثیره در انساب و معرفه الرجال و فقه و حساب و عروض و حدیث وغیره، اخذ كرده از او سید سند نسابه جمال المله و الدین احمد بن علی بن الحسین الحسنی الداودی. صاحب «عمده الطالب» فرموده كه منتهی شده به او علم نسب در زمانش و ازبرای او است اسنادات عالیه و سماعات شریفه، درك كردم او را در زمان شیخوخیتش و خدمت كردم او را قریب دوازده سال و خواندم نزد او آن چه ممكن بود از حدیث و نسب و فقه و حساب و ادب وتاریخ و شعر الی غیر ذلك، پس ذكر كرده مصنفات او را با جمله ای از احوال او آنگاه فرموده كه تعداد فضائل نقیب تاج الدین محمد محتاج است به شرحی كه این مختصر گنجایش آن را ندارد فقیر گوید: كه ابن معیه سید جلیل استاد «شیخ شهید» است، نیز روایت میكند شهید از او و در یكی از اجازات خود او را ذكر كرده و فرموده: انه اعجوبه الزمان فی جمیع الفضائل والماثر. و در مجموعه خود در حق او فرموده كه ابن معیه در هشتم ربیع الاخر سنه هفتصد و هفتاد و شش در حله وفات كرد و جنازه اش را به مشهد امیرالمؤمنین علیه السلام حمل كردند و اجازه داده این سید مرا و هم اجازه داده به دو پسرم ابوطالب محمد و ابوالقاسم علی پیش از وفاتش. فقیر گوید: معیه مادر ابوالقاسم علی بن حسن بن حسن بن اسماعیل الدیباج است و او بنت محمد بن حارثه بن معاویه بن اسحاق از بنی عمرو بن عوف كوفیه است واصلش از بغداد است. و اما ابراهیم بن اسماعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر مادر او ام ولد بود و او ملقب بودبه «طبا طبا» از ابوالحسن عمری منقول است كه هنگامی كه ابراهیم كودك بودپدرش اسماعیل خواست از بهر او جامه بدوزد او را گفت اگر خواهی از بهر توپیراهنی كنم و اگر نه قبائی بدوزم. چون هنوز زبانش در اظهار مخارج حروف نارسا بود خواست بگوید «قبا قبا» گفت «طبا طبا» و بدین كلمه ملقب گشت لكن اهل سواد گویند طبا طبا به زبان نبطیه به معنی سید السادات است. بالجمله، ابراهیم مردی با رزانت و جلالت بود و عقاید خود را در خدمت حضرت امام رضا علیه السلام معروض داشت و از شوائب شك و شبهه پاكیزه ساخت و اورا یازده پسر و دو دختر بوده و اسامی ایشان را چنین نگاشته اند: 1- جعفر، 2- ابراهیم، 3- اسماعیل، 4- موسی، 5- هارون، 6- علی، 7- عبدالله، 8- محمد، 9- حسن، 10- احمد، 11- قاسم، 12- لبابه، 13- فاطمه. و اما عبدالله و احمد از یك مادرند كه نام او جمیله بنت موسی بن عیسی بن عبدالرحیم است و از فرزندان عبدالله است احمد كه در سال دویست و هفتادهجری در مصر خروج كرد و احمد بن طولون او را مقتول ساخت و اولاد او منقرض گشت و اما محمد بن ابراهیم كه مكنی است به ابوعبدالله در سال صد و نود و نهم هجری در ایام خلافت مأمون به اعانت ابوالسرایا در كوفه خروج كرد و كوفه را در تحت بیعت در آورد و كارش بالا گرفت و در همان سال در كوفه فجاه وفات یافت ودر اراضی غری مدفون گشت. و ابوالفرج از حضرت باقر علیه السلام روایت كرده كه به جابر جعفی فرمود: همانا در سال صد و نود و نه در ماه جمادی الاولی مردی ازاهل بیت، كوفه را متصرف شود و بر منبر كوفه خطبه بخواند حق تعالی با ملائكه خویش به او مباهات كند. و قاسم بن ابراهیم طباطبا مكنی است به ابومحمد و او را «رسی» گویند برای آنكه در جبل رس منزل كرده بود و او سیدی بود عفیف و زاهد صاحب تصانیف ودعی الی الرضا من آل محمد علیهم السلام وفات كرده در سنه دویست و چهل و شش. اولاد و اعقاب او بسیارند و كثیری از ایشان رئیس و مقدم بوده اند و جمعی از ایشان از ائمه زیدیه بودند، مانند بنوحمزه و ابوالحسن یحیی الهادی بن حسین بن قاسم الرسی كه در ایام معتضد در سنه دویست و هشتاد در یمن ظهور كرد و ملقب به هادی الی الحق شد، از برای اوست تصنیفات كبار در فقه قریب به مذهب ابو حنیفه، وفات كرد سنه دویست و نود هشت و اولاد او ائمه زیدیه وملوك یمن بودند. و از اولاد قاسم رسی است زید الاسود بن ابراهیم بن محمد بن الرسی كه عضدالدوله دیلمی او را ازبیت المقدس طلبید و خواهرش را به او تزوج كرد و چون خواهرش وفات كرد دخترخود شاهاندخت را تزویج او كرد و از برای او اولاد بسیار است در شیراز كه از برای ایشان است وجاهت و ریاست و جمعی از ایشان نقباء و قضات شیرازند. بالجمله، سلسله سادات طباطبا تا این زمان بحمدالله منقطع نگشته و در شرق و غرب عالم در هر قریه و بلدی بسیارند.